همین که نخست وزیری «بختیار» اعلام شد، شاه تصمیم گرفت از ایران خارج شود، که جز این چاره دیگری نبود. شاه به دوردست ها فکر می کرد.
به ۲۸ مرداد سال 1332... آیا دوباره همان گونه خواهد شد؟ خیال باطلی بود. حتی همراهان آن روزها را هم نداشت، دور و برش را بله قربان گویانی گرفته بودند که میکوشیدند خاطر او را مکدر نسازند و جرئت بیان نا به سامانی ها را نداشتند. نخستوزیرش _ هویدا _ سیزده سال به اوضاع رنگ و لعاب زد تا خیال «ارباب» آزرده نشود!!/
روزهای آخر به سرعت برق و باد صبح می شدند و غروب می کردند... بهانه خروج شاه از کشور مرخصی و استراحت بود/.
با پرواز هواپیما، صدای بوق اتومبیل ها به هوا برخاست. تظاهراتی عظیم برپا بود. فوق العاده ها با تیتر درشت «شاه رفت» دست به دست می شد./
انقلاب اسلامی می رفت که به روزهای سرنوشت ساز خود نزدیک شود. روز 12 بهمن۱۳۵۷ حضرت امام خمینی (ره) به تهران آمد. بختیار ناپدید شده بود، بی طرفی ارتش اعلام شد، انقلاب اسلامی در روز 22 بهمن ماه به بار نشست و پیروز شد./
این روز بزرگ بر همه شما عزیزان مبارک باد./